اینکه گاه گویم که بی قرارتم بخاطر اینست که با تو
عشق میورزم و خود نیز از حضوره یک دره در میان خبر دارم
ولی چه توان کرد که بی توقف و جاری دمبدم به سوی تو
مهر بیشتر دارم و دوست دارم سوی تو پریدن را با تو پر کشیدن را
تا که بال و پر دارم . روی هر چه میخواهم سایه ی تو افتاده است
یعنی اینکه یک سودا با هزار سر دارم . سیر انفس و آفاق نیست
جز تماشایت جاودانه باد این سیر تا سر سفر دارم چون تو کنی
یاری فتح با من است آری ....
ای ترانه ی شیرین در ترنم شعرم ! تا نوازمت
در خود نی نه نی شکر دارم .